مهبدمهبد، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 17 روز سن داره

ღ ღ ღ گل پسر ღ ღ ღ

تعطيل است ....

به قول حسین پناهی : می دانی ، یک وقت هایی باید روی یک تکه کاغذ بنویسی "تـعطیــل است" و بچسبانی پشت شیشه ی افـکارت، باید به خودت استراحت بدهی، دراز بکشی دست هایت را زیر سرت بگذاری به آسمان خیره شوی و بی خیال ســوت بزنی، در دلـت بخنــدی به تمام افـکاری که پشت شیشه ی ذهنت صف کشیده اند، آن وقت با خودت بگویـی :   بگذار منتـظـر بمانند ... اين وبلاگ از امروز تا چندي بعد تعطيل ميباشد به زودي با خاطرات شيرين مهبد در نوروز 93 باز خواهيم گشت . ايام به كامتان و سال 1393 خورشيدي بر همه ي شما دوستان عزيزم مبارك . سالي سراسر خوبي و شادي برايتان آرزومندم .  ...
28 اسفند 1392

بهار خانه ي ما

بهار ِپيش ِ رو سلام ..... وقتي همه چيز رنگ و بوي بهار گرفته بود ، يهويي برفي بر سرمان باريد كه همش نگران شكوفه هاي صورتي درخت همسايه بودم ، آخه بهار ديگه رسما ً سفره ي زيبايي هاش رو روي زمين پهن كرده . اينو از شمشادهاي جوونه زده ، درخت هاي بيدار شده از خواب زمستان و شكوفه هاي صورتي ِ درخت ِ خانه ي همسايه، از گلهاي زيباي كاشته شده در باغچه ي پياده رو ها و ميادين ميشه حس كرد ، و از همه مهمتر بارانهاي بهاري كه گاه و بيگاه بر سرمان ميبارد ، ديگه بهار شور و نشاط رو زير پوست طبيعت ، حتي همه ي كائنات جاري كرده . بهار خانه ي ما هم با تكاندن دلمون شروع و بعد خانه اي كه هنوز هم براي تكاندنش وقت نياز دارم !!!  اما امسال از مهبد هم خواستم كه كمكم...
28 اسفند 1392

صداي پاي ِ بهار ...

روزهاي نزديك به رسيدن بهار ، همه چيز رنگ و بوي تازه اي ميگيره و خود به خود دلهاي همه به تاپ و توپ مي افته و همه برنامه ريزي ميكنن تا لحظه ي تحويل سال نو كارهاشون رو بي كم  و كاست به صفر برسونن . درختها ، هواي تازه بهاري ، باران هاي نم نمك ، زمين و ... بشارت بهار ميدن ، كوهها ديگه برفي واسه تداعي كردن زمستون ندارند و امسال زمستان با همه ي سرمايش خيلي زودتر از موعد كوله بارش رو جمع كرد و رفت و بهار را به ميدون روزگار دعوت كرد . لحظه هاي نزديك به بهار كه ميشه خود به خود دلها كم كَمَك  بهاري ميشه ، كلي دل ِ تكانده شده ، كلي عاطفه ي جوانه زده ، كلي كدورت رنگ و رو رفته مي ماند و بهار  . گرد و غبار و بي مهري و ناراحتي و كدورت همه و ه...
21 اسفند 1392

رنگين كمان ِ هفت رنگ ...

به يمن آمدنت هزاران ستاره در دلم خنديد تنها براي تو كه اولين و اخرين حكايت بي انتهاي دوستي هستي مينويسم كه بيادت هستم و هزاران شاخه گل مريم رادر روز ميلادت تقديمت ميكنم .... ***تولدت مبارك رنگين كمان ِ همه ي فصل ها !!*** ...
7 اسفند 1392

اين حس ِ قشنگو مديون تو هستم ...

كافيست كمي دقيق تر به اطرافمان نگاه كنيم ، كافيست كمي مهربان تر باشيم . كافيست نگاهمان را از روزمرگي ها بچرخانيم تا فرشته هاي مخلوق خدا را ببينيم كه چه محتاج نگاهمان و در انتظار قدوممان هستند . فرشته هاي پاك و بي ادعايي كه زلالي و صفا و مهرباني و پاكي تا عمق روح و جانشان ريشه دوانده ، همان هايي كه نگاهشان منتظر است . آنها هم بي صبرانه منتظر بهارند اما براي آنها بهار رنگ ديگريست ، بهار آنها با شميم محبت ما ، با نوازش ما شروع خواهد شد ، آنها بندگان ِ صبور خدايند كه با داشتن نقص عضو حتي پناهي جز خدا هم ندارند !!! خدايا اين ديگر چه حكمتي است ؟! بنده اي معلوليت ذهني و جسمي داشته باشد و پدر و مادر هم نداشته باشد ؟!! مگر دلش را چقدر بزرگ آفريدي كه ...
5 اسفند 1392
1